#پندانه
گرههای زندگی
زندگى مثل يک كامواست؛
از دستت كه در برود، مىشود كلاف سردرگم، گره مىخورد، میپيچد بههم، گره گره مىشود،
بعد بايد صبورى كنى و گره را به وقتش با حوصله باز كنى.
اگر زياد كلنجار بروى، گره بزرگتر مىشود و کورتر.
يک جايى ديگر كارى نمىشود كرد، بايد سر و ته كلاف را بُريد و يک گره ظريف و كوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى پنهان و محو كرد، جورى كه معلوم نشود.
يادمان باشد؛
گرههاى توى كلاف، همان دلخورىهاى كوچک و بزرگند، همان كينههاى چند ساله، بايد يک جايى تمامش كرد و سر و تهش را بريد.
زندگى به بندى بند است به نام "حرمت" كه اگر پاره شود، تمام است.
|
امتیاز مطلب : 115
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28